قبلا وقتی اسم بازاریابی و بازاریاب می آمد، خود من شخصا به یک مرد کت و شلوارپوش و کمی تپل فکر می کردم که با یک لبخند پهن طوری که دندان هایش معلوم باشد، دارد درباره یک مثلا جاروبرقی (!) با چرب زبانی صحبت می کند و آن را تبلیغ می کند. بعد ها فهمیدم که بازاریابی می تواند به شکل یک پسر لاغر معمولی با پیراهن مردانه چهارخانه مثل خودم هم باشد که اتفاقا لبخندیم نمی زند. چرا؟ چون فهمیدم بازاریابی فقط آن بازاریابی برونگرایی نیست که من فکر می کردم و بازاریابی درونگرا هم وجود دارد و یک شکلی دارد که شاید خود من هم به آن جذب بشوم. در این مقاله همراه من باشید که می خواهم درباره این نوع از بازاریابی صحبت کنم.
همانطور که می بینید، این مطلبی که دارم می نویسم، جزو آموزش دیجیتال مارکتینگ ماست و واضح هم هست! نصف بیشتر بازاریابی دیجیتال را بازاریابی درونگرا تشکیل می دهد. در واقع ما در آموزش دیجیتال مارکتینگ شاید بخواهیم خیلی تئوری وارد این بحث بشویم، اما وقتی مثال های این نوع بازاریابی را برای شما شرح دهیم متوجه خواهیم شد که وقتی درباره این بازاریابی صحبت می کنیم، انگار داریم از بهترین روش های دیجیتال مارکتینگ حرف می زنیم. البته که اگر قرار باشد تعصبی به این موضوع نگاه کنیم هم خوب نیست و بهتر است همه جوانب را اینجا در نظر بگیریم.
حالا بیایید یک نگاهی به تعریف بازاریابی درونگرا بیندازیم و بینیم که اصلا این چه چیزی هست. در تعریف این بازاریابی آمده است که بازاریابی درونگرا، روشی است که ما در آن با ایجاد رابطه معنادار و بادوام با مشتری، فروش خودمان را بالاتر می بریم و تبلیغی که ما انجام می دهیم کاملا غیر مستقیم است و این خود کاربر است که با چیزی که به او می دهیم به سمت ما جذب می شود. بیایید یک نگاهی دوباره به بازاریابی درونگرا هم بیندازیم تا تفاوت این دو مورد را بهتر متوجه شویم.
علم دیجیتال مارکتینگ را بیشتر بشناسید!
ما در مقالات قبلی درباره بازاریابی برونگرا صحبت کرده بودیم. گفته بودیم که در بازاریابی برونگرا این ما هستیم که به سراغ مشتریان می رویم و یک طوری با ایجاد مزاحمت برای مخاطب سعی می کردیم که محصول یا خدماتمان را به مخاطب بفروشیم یا حداقل آن را به او بشناسانیم. اما در بازاریابی درونگرا کلا موضوع متفاوت است و این مخاطب است که به نحوی به ما جذب می شود و بعد خودش رابطه با برند ما را شکل می دهد و مشتاق تر است که محصول و خدمات ما را استفاده کند.
بگذارید یک مثال دم دستی تر برایتان بزنم تا موضوع را متوجه بشوید. در بازاریابی برونگرا شما (به عنوان فروشنده) از آن فروشنده لباس های داخل بوتیک هستید که مدام به سراغ مشتری می روند و هی به او می گویند “ببینید من فلان لباس رو هم دارما” یا مثلا “اینو نگاه کنید، ازین برا داداش خودمم بردم خیلی حال کرد” و انقدر مشتری را تو رودربایستی قرار می دهید که مشتری در نهایت با اکراه یک جنس ارزان قیمت از شما می خرد و دیگر هرگز به آن جا برنمی گردد. ولی در بازاریابی درونگرا شما از آن فروشنده های آگاه در بوتیک هستید که فقط زمانی صحبت می کنید که مشتری از شما سوال کند و با صبوری و مهربانی هم پاسخ سوالاتش را می دهید اما مزاحم انتخاب کردنش نمی شوید. مشتری دست آخر کلی جنس می خرد و هفته بعد هم سراغتان می آید.
حالا درست است که موضوع به این شوری که من گفتم هم نیست، اما سعی کردم با کمی اغراق کاملا متوجه منظور من بشوید.
بازاریابی درونگرا شامل سه مرحله اصلی می شود که در اینجا به این مراحل اشاره می کنیم:
جذب: در این مرحله شما محتوای ارزشمند را در جای درست قرار می دهید تا مخاطب به شما به عنوان یک مشاور اعتماد کند.
تعامل: به مخاطب آگاهی و راه حل بدهید و هدف او را شناسایی بکنید تا احتمال خرید از شما بالاتر برود.
شوق: به مخاطب خود پشتیبانی و کمک را پیشنهاد بدهید تا مخاطب راحت تر به هدفش برسد.
حال طی کردن تمامی این مراحل راحت است؟ خیر! نیاز به تمرین و تاکید بسیار و دانستن نکات کلیدی دارد و اصلا در اصل نیاز به این دارد که مخاطب متوجه حضور شما بشود. حال که بحث این شد، بیایید از عیب اصلی این روش صحبت کنیم چون حس می کنم شبیه به این صحبت های انگیزشی شد و وقتش رسیده است که کمی به نیمه تاریک این موضوع هم اشاره کنیم.
بیایید با یکدیگر رو راست باشیم، من که دارم این مطلب را برای شما می نویسم خودم به نحوی دارم “بازاریابی درونگرا” انجام می دهم و اگر شما دارید این مطلب را می خوانید، یعنی من حداقل توانستم از عیب بزرگ این روش عبور کنم. آن عیب چیست؟ در بازاریابی درونگرا احتمال دیده شدن شما از بازاریابی برونگرا کمتر است. دقیقا مثل یک فرد درونگرا در جمع که توجه ها را به خودش جلب نمی کند و همه دارند به خاطره تعریف کردن آن فرد برونگرا در جمع گوش می دهند. در حالی که شاید اصلا آن فرد درونگرا محضر دلنشین تری هم داشته باشد اما به هر حال فعلا کسی به او توجه نمی کند.
در بازاریابی درونگرا شما باید زحمت بیشتری برای دیده شدن بکشید. در عین حالی که خدمت یا محصول خودتان را در بوق و کرنا نمی کنید، باید آنقدر محتوای خوب و درستی ارائه بدهید که آرام آرام همه به سمت شما جذب بشوند.
اگر مطالب قبلی ما درباره روش های اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز را خوانده باشید، متوجه می شوید که ما اقیانوس آبی را به اقیانوس قرمز برتری ندادیم اما در اینجا به خودی خود، بازاریابی درونگرا برتری مفهومی بیشتری نسبت به بازاریابی برونگرا دارد اما نتیجه گرفتن در آن قطعا سختتر است و زمان بیشتری باید صرف آن بشود. با چند مثال شاید خیلی بهتر متوجه سختی آن بشوید.
در اینجا قصد داریم به چند مثال از بازاریابی درونگرا اشاره کنیم و جالب است بدانید که این روش ها هنوز هم با پیشرفت تکنولوژی خیلی شناخته شده نیستند اما به زودی روزی می رسد که بیش از آن روش های برونگرا، این روش ها هستند که استفاده می شوند. در اینجا به چند مورد از روش های بازاریابی درونگرا اشاره می کنیم:
پست های بلاگ کسب و کارهای مختلف که اطلاعات درباره خدمات و محصولات خودشان داده اند و در حوزه خودشان تولید محتوا انجام می دهند.
وبینارهایی که برند ها با محوریت های مختلف برگزار می کنند.
اینفوگرافی ها که واقعا یکی از بهترین روش ها برای معرفی بیشتر بخش های یک برند می شود.
خبرنامه ها که دیگر برای سایت ها معرف حضورتان می باشد.
بازاریابی ایمیلی درست و گرم (مخالف ایمیل مارکتینگ سرد که یک روش برونگرا بود) که در این ایمیل ها تبلیغات صورت نمی گیرد و بیشتر مطالب شخصی سازی شده برای افراد خاص فرستاده می شود.
تولید محتوای خوب و خلاقانه در شبکه های اجتماعی به طوری که کاربران نه برای وفاداری به برد، بلکه به خاطر لذت بردن از محتوا شما را دنبال کنند.
سئو و بهینه سازی برای موتورهای جست و جو که یکی از سردمداران این روش از بازاریابی است که واقعا تاثیر به سزایی در فروش شما خواهد داشت.
UGC یا User-generated Content ها که همان محتواهایی هستند که مخاطبان و مشریان شما درباره شما می نویسند.
و هر روش دیگری که در آن شما به عنوان فروشنده خدمات یا محصول وارد عمل نمی شوید و مخاطب است که به سراغ شما می آید.
اگر مقاله قبلی ما درباره بازاریابی برونگرا را خوانده باشید، در مزایای آن گفتیم اول اینکه طیف عظیمی از مخاطب و مشتری بالقوه را دربرمی گیرد و همچنین گفتیم که اجرای آن با وجود پرخرج بودن آسان است. حالا همین را برعکس که بکنید، می شود بازاریابی درونگرا که هم تعداد کمتری از مخاطبان جذب آن می شوند و اجرای آن هم واقعا سخت است و شما به عنوان فروشنده در آن بسیار نقش مهمی دارید. اینکه باید محتوای خوب و درستی داشته باشید که هیچ، باید طوری محتوای خودتان را بهینه سازی کنید که توسط موتورهای جست و جو دیده بشوید و بتوانید که مخاطب بیشتر جذب کنید.
بله درست است! بازاریابی درونگرا پروسه عجیب و سختی است و هرکسی از پس آن برنمی آید اما غیر ممکن هم نیست که بشود در آن موفق شد.
دوست داشتم در این سخن پایانی اینطور بگویم که بازاریابی برونگرا و بازاریابی درونگرا باید در کنار یکدیگر استفاده بشوند اما این موضوع هم وقت شما را قربانی می کند و هم هزینه بسیار زیادی دارد. پیشنهاد ما به شما این است که به عنوان یک کسب و کار کوچک، همیشه بازاریابی درونگرا بهتر می تواند جواب بدهد و خرج کمتر و مزاحمت کمتری هم دارد اما اگر یک برند بزرگ هستید، جفت روش ها را لازم دارید. ممنون که در این مقاله همراه من بودید و امیدوارم که مطالب مورد توجهتون قرار گرفته باشه.
اگر سوالی یا پیشنهادی دارید میتوانید با ما در میان بگذارید.
انرژی گرفته با 🤍 از تیم طراحی سایت تابان شهر